کوثر شمشیری...دیر اومدم امااااااا خوش اومدم...

وااااااااییییییی تاریخ اومد: از دعا کردنای بچه ها گذشته دیگه! حتی دیده شده طرف یه هفته نذری داده تا ازش نپرسن سر کلاس!!! هر چند فایده ای نداشته...

خوب نوبتم باشه نوبت کلاس حسابانه: فوق العاده وحشتناک! خدا بهمون رحم کنه یعنی سر کلاس یه فرمول میگه همه باید واسه ی همون فرمول یکساعت فکر کنن تا بفهمن معلم چی گفته!!...حالا یادگیریش به کنار

 

سر جلسه امتحانش وقتی چشمت به سوالاش میفته...

 

کلاس عربی: آخ آخ آخرین ساعت کلاسی در روزه و همه در حال چرت ظهرگاهی...

 

و اما زنگ تفریح...

دیگه بماند وقتی بوی ساندویچای بچه ها تو کلاس می پیچه و دل پیچیدن بچه ها از اونور....تازه اونم کتلت باشه!!!......

خودتون ببینین تروخدا

 

 چه حرفی زدم...و در آخر

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است......


نظرات شما عزیزان:

هستی
ساعت12:08---11 ارديبهشت 1394
خیلی خوب بود ممنونم بازم از این پستا بزار

هستی
ساعت22:08---10 ارديبهشت 1394
پستت عالیه عزیزم انشاالله پستای بیشتری ازت ببینم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 23 فروردين 1394برچسب:, | 22:17 | نویسنده : بچه های سوم ریاضی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • کارآفرین برتر